طلاق
طلاق به معنی پایان قانونی ازدواج و جدا شدن همسران از یکدیگر است و در پی آن حقوق و تکالیف متقابلی که بین زوجین در هنگام ازدواج وجود داشته از میان میرود.
طلاق وقتی اتفاق میافتد که:
استحکامات رابطه زناشویی از بین میرود و میان زوج ناسازگاری و تنش به جود می آید.
طلاق اجتماعی: تغییرات در دوستیها و سایر روابط اجتماعی است که مرد یا زن طلاق گرفته با آنها سر و کار دارد.
طلاق روانی: موقعیتی است که از طریق آن فرد پیوندهای وابستگی عاطفی به همسرش را قطع کند و به تنها زیستن تن می دهند.
طلاق با فسخ ازدواج متفاوت است. فسخ ازدواج به معنای این است که ازدواج صورت گرفته از ابتدا باطل و بیاعتبار بوده است. شیوه ی انجام طلاق در قوانین کشورهای مختلف بسیار متفاوت است اما در اغلب کشورها نیاز به تأیید یک دادگاه یا مرجع رسمی حقوقی وجود دارد. مذاهب مختلف نیز دیدگاه های متفاوتی به طلاق دارند. طلاق در اسلام به اختیار شوهر انجام میشود اما زن نیز در شرایط خاصی ممکن است حق طلاق را به دست بیاورد و در واقع با توافق طرفین قبل ازدواج می تواند این حق را از همسر خود خواسته باشد و به صورت رسمی یادداشت کرده باشد.
در چه صورتی زن می تواند حق طلاق را به صورت کامل داشته باشد؟
- در صورت امتناع کردن شوهر از پرداخت نفقه و عدم امکان اجبار او به پرداخت.
- در صورتی که دوام ازدواج آنها با زجر و سختی باشد.
- در صورتی که شوهر ۴ سال تمام مفقود الاثر شود و حکم موت فرضی در مورد او صادر شده باشد.
علت اصلی طلاق چیست؟
در زیر به علت های عمده ی طلاق اشاره می کنیم:
1- عدم شناخت از یکدیگر قبل از ازدواج
اولین علت اصلی طلاق در جامعه ی ما، نداشتن شناخت کافی و مناسب زوج ها نسبت به یکدیگر قبل از ازدواج است. در واقع اکثر مواقع فرد با کسی که علاقه بسیاری به او دارد یا عاشق اوست ازدواج می کند و خود فرد نسبت به خصوصیات و ویژگیهای شخصیتی و رفتاری شریک آینده زندگیاش آگاهی ندارد.
پس راهحل این مشكل چیست؟
برای شناخت صحیح، زوجها ابتدا باید خود شناسی داشته باشند و زمانی که به خودشناسی رسیدند، به دنبال کسی باشند که با تواناییها و ارزشهایشان همخوانی داشته باشد.
برای شناختن یکدیگر باید چند ملاک و معیار را مورد بررسی قرار دهند از جمله:
- از نظر فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی شبیه هم باشند، زیرا نگاه و گفتوگوی فضای زندگی از این مدخل است به لحاظ مذهبی در یک راستا باشند و به اعتقادات یکدیگر احترام بگذارند.
- تفاوت سنی را در نظر بگیرند. معمولا یک ازدواج معقول آن است که پسر بزرگتر از دختر باشد. برخی این سؤال را مطرح میکنند که اگر سن دختر از پسر بالاتر باشد چه پیش میآید؟ در پاسخ باید گفت که اگر طرف مقابل تمام ملاکهای دیگر طرف مقابل را داشته باشد و تفاوت سنی را هم دختر و هم پسر پذیرفته باشند مشكلی نیست.
- توجه به ظاهر: باید هر دو طرف از ظاهر و آراستگی شریک زندگیشان خوششان بیاید. اگر چه خیلی از جوانان این مورد را به عنوان اولین و مهمترین نكته در نظر میگیرند و بعد سراغ سایر ملاکها و معیارها میروند که این نوع شیوه انتخاب، نادرست است.
- میزان یکسان انرژی: دختر و پسر باید انرژیهای یکسان داشته باشند، زیرا این مسئله به آنها کمک میکند که همپا و رفیق یکدیگر باشند.
- توجه به عادتهای شخصی: باید به این مسئله توجه داشت که آیا ما به عنوان یک همسر میتوانیم با عادتهای شریک آینده زندگیمان مانند نوع و نحوه صحبت کردن، لباس پوشیدن، راه رفتن و... کنار بیاییم.
- میزان پول خرج کردن: این را باید بدانید كه نوع، میزان و نحوه پول خرج کردن در زندگی مشترک بسیار مهم است و اگر در این زمینه مشكلی باشد، میتواند حتی منجر به طلاق شود.
2- توانایی نداشتن ارتباط موثر و سازگار نبودن (عدم تفاهم)
دومین دلیل طلاق در جامعه ما نداشتن تفاهم است. زوجها برای ادامه یک ارتباط رضایتمند باید از مهارتهای زندگی مانند گفتوگو کردن، گوش دادن و توانایی حل مسئله آگاهی داشته باشند و این را بدانند که با تشکیل زندگی «من» و «منیت» از بین رفته و «من» تبدیل به «ما» میشود. در زندگیمشترک نفع «ما» مطرح است. همچنین زوجها باید توانایی سازگاری در هر شرایطی را داشته باشند. در زندگی مشترک، گفتوگو کردن به عنوان یک عامل مهم در ازدواج موفق است.
زوجهایی که بیشتر اهل گفتوگو هستند، توانایی حل مسئله را نیز دارند. متاسفانه از هر 10 زوج، کمتر از 3 زوج توانایی گفتوگو کردن به شیوه مناسب را دارند.
3- تکراری شدن رابطه
سومین علت اختلاف و طلاق میان زوجها، تکراری شدن زن و شوهر برای یکدیگر است. حسها و نگاههای تازه که در روزهای نخست آشنایی وجود داشته را باید هر روز بسازند. تازگی داشتن برای یکدیگر سبب میشود که هر دو طرف از لحاظ عاطفی به یکدیگر نزدیک شوند و حس مهم بودن را به یکدیگر انتقال دهند. زمانی که زوجها وارد فضای طلاق میشوند در واقع این پیام را برای یکدیگر میفرستند که «تو برای من مهم نیستی.» این در حالی است كه هر دو طرف میتوانند كارهایی انجام دهند كه برای طرف مقابل تكراری و خستهكننده نشوند و طرف مقابل هم اهمیت آنها را در زندگی خودش بداند.
4- دخالتهایی از بیرون
چهارمین علت اصلی طلاق را میتوان دخالتگری از بیرون دانست، دخالتها میتواند شامل موارد ذیل باشد:
- دخالت خانواده:
متاسفانه بسیاری از زوجها این اجازه را به خانوادههایشان میدهند که از همان روزهای اول ازدواج در زندگیشان مداخله كنند. علت این دخالت به وابستگی فرد به خانواده خود است. وقتی دختر و پسری درصدد تشکیل زندگی مشترک هستند، باید وابستگی خود را از خانواده کم كنند و هر کدام از آنها برای پایدار ماندن زندگی خود تلاش کنند. - دخالت امور شغلی و کاری:
اهمیت دادن بیش از اندازه به کار و شغل سبب میشود که زوجها نتوانند وقت مفید و کافی کنار یکدیگر داشته باشند که این مسئله باعث میشود محبت در خانواده کمرنگ شود. این را باید دانست که شغل همه زندگی نیست بلکه ابزاری برای زندگی است. - دخالت اهداف شخصی:
گاهی یکی از زوجین اهداف خود را بزرگ جلوه داده و به آن بها میدهد، مثلا ممکن است یکی از همسران دوست داشته باشد به خارج از کشور مهاجرت کند یا اینکه در منطقه خاصی خانه داشته باشد، در حالی كه طرف مقابل چنین تفكری ندارد. بهترین راهحل برای این دسته از زوجها این است که امیال و اهداف خود را در خانه مطرح کنند و تصمیم مشارکتی بگیرند. امروزه فضا، فضای مشارکتی است. - دخالت فرزندان:
زوجها برخی اوقات به فرزندانشان بیش از اندازه بها میدهند، به طوری که تصمیمات را فرزندان بر عهده میگیرند تا جایی که حتی زن و شوهر به دلیل توقعات بالای فرزندانشان لحظهای نمیتوانند با همسرشان خلوت كنند.
5- برطرف نکردن نیاز های همسر
پنجمین عامل طلاق را می تواند به برطرف نکردن نیاز های عاطفی، روحی و در نهایت جنسی باشد که اگر این نیاز ها به صورت کامل برطرف نشود معمولا باعث خیانت طرف مقابل می شود.
سخن آخر
قبل از ازدواج برای شناخت رفتارهای همدیگر زمان بگذارید. واقع بین باشید و تمام سعی تان را بکنید تا فرد مقابل خود را تا حد امکان بشناسید. در صورت نیاز از مشاوران متخصص کمک بگیرید.
اولین نفر باشید که دیدگاهش را می نویسد !
دیدگاه شما برای ما مهم است.